لحظه اومدنت یادمه
برخورد اول هم یادمه
اسیرت شدم، نمیدونم چه حسی بود!؟
کلمه ای واسه بیان عشقم می گشتم
انگار که زبونم بند اومده بود
نمی تونستم چیزی بگم
دیدنت و خندیدنت یادمه
نمی خواستم که بری هم یادمه
مات و مبهوت شدنم هم یادمه
اون روز بهترین روزمن بود یادمه
خب عشق من وجود من بود
قلب مرده من رو دوباره زنده کرد
قلبی که هیج اومیدی نداشت، آروم نداشت
صدا نداشت، عزیز نبود
وجودشو کسی حس نمی کرد
اشکی که هرروز میومد جلوش سد بست
چشم های خیسم رو پاک کرد
صدام می کرد
نظرات شما عزیزان: